در واقع شفای كامل عبارت از يك روند درمانی است كه به طور همزمان و هماهنگ به شفای كامل ذهن و بدن بپردازد. نمود يك بيماری كاملاً جسمانی نبايد به هيچ وجه ما را از توجه به جنبههای ذهنی آن غافل سازد و بالعكس.
در حال حاضر با توجه به موشكافانه بودن و جامعيت شفای كوآنتومی میتوان آن را يكی از روشهای درمان حقيقی مبتنی بر پايههای كاملاً علمی و منطقی دانست. البته پرداختن به موضوع شفای كوآنتومی در اين مختصر امكانپذير نيست و هدف از ارائه اين مقوله صرفاً معرفی و آشنايی با سيستم درمانی ذهن - بدن است..
مرکز تحقیقات و علوم باطنی با همکاری نشریه علوم باطنی به زودی مسابقه استعدادهای باطنی و توان سنجی روحی برگزار می کند.
شفا
چند سال قبل يك پسر بچه آمريكايی، دچار سرطان وخيم مغز شد. اطباء به والدين او گفتند كه ديگر هيچ كاری از دستشان برنمیآيد و او به زودی خواهد مرد. پدر و مادر كودك نمیخواستند اين موضوع را قبول كنند بنابراين پسرشان را به يك كلينيك بردند كه به دليل نوآوریهايش در پزشكی شهرت داشت. در آنجا چند نفر از پزشكان با پسر صحبت كردند و به او فهماندند كه ذهن او میتواند بيماريش را معالجه كند. او میتواند بيماريش را به هر شكلی كه میخواهد مجسم كند و در ذهنش آن را نابود نمايد. پسر تصميم گرفت يك نوع بازی خيالی در ذهنش ترتيب دهد: سفينههای فضايی درون سرش میچرخيدند و به غده كه آن را «گنده خاكستری» میناميد، شليك میكردند. قرار شد او روزی چند ساعت به اين بازی بپردازد. بعد از گذشت چند ماه پسر به پدرش گفت «امروز كه سوار سفينه شدم و در مغزم جستجو كردم اثری از غده نديدم . » او بهطور چشمگيری بهتر شده بود و توانست به مدرسه بازگردد. همان روز در زمين بازی مدرسه زمين میخورد و ناچار میشوند او را به بيمارستان ببرند. دكتر نتيجهگيری كرد كه غدة سرطانی باعث ضعف و زمين خوردن او شده است. قرار شد از مغز او عكس بگيرند. تصوير به دست آمده نشان داد هيچ اثری از غده موجود نيست و سلولهای سرطانی بدون به جا گذاشتن كوچكترين اثری ناپديد شدهاند.
در واقع شفای كامل عبارت از يك روند درمانی است كه به طور همزمان و هماهنگ به شفای كامل ذهن و بدن بپردازد. نمود يك بيماری كاملاً جسمانی نبايد به هيچ وجه ما را از توجه به جنبههای ذهنی آن غافل سازد و بالعكس.
در واقع شفای كامل عبارت از يك روند درمانی است كه به طور همزمان و هماهنگ به شفای كامل ذهن و بدن بپردازد. نمود يك بيماری كاملاً جسمانی نبايد به هيچ وجه ما را از توجه به جنبههای ذهنی آن غافل سازد و بالعكس.
شفای كوآنتومی يگانگی ذهن و بدن است، پيوستگی ذهن و بدن به حدی است كه تفكيك اين دو به عنوان دو جزء تشكيلدهندة وجود انسان، نوعی خطا محسوب میشود. ارتباط اين دو است كه نظام واحد انسان را تشكيل میدهد و پرداختن صحيح به درمان يا شفای هر يك از اين دو ، زمانی موفقيتآميز خواهد بود كه به جنبة ديگر نيز توجه شود. به عبارت ديگر شفا يا درمان جسم بدون حضور فعال ذهن امری خيالی است. شفای كوآنتومی حاصل عميقترين هستة نظام هستی است كه روند شفا از اين هسته آغاز میگردد و برای وصول به اين نقطه میبايد از سطوح بيرونی بدن، سلولها، بافتها، اعضای بدن و دستگاهها گذشت و به نقطة پيوست ذهن - بدن رسيد، نقطهای كه از آنجا آگاهی تأثير خود را آغاز مینمايد. دكتر « چوپرا» معتقد است كه فرآيند شفا، فرآيندی زنده و جامع است كه هنوز علم پزشكی قادر به توضيح آن نيست . با اين همه وقتی امر شگفتی روی میدهد و بيماری لاعلاجی بهگونهای ناگهانی و مرموز ناپديد میشود، فرضية پزشكی دچار سرگردانی شده و در آن لحظه همة محدوديتها شكسته میشوند. هنگام رخ دادن اين وقايع نبايد تصور كرد كه معجزهای روی داده است بلكه وقوع اين رويدادها دال بر اين است كه ذهن انسان توانايی اين را دارد كه هر نوع بيماری را از بين ببرد.
شفای ذهن
دكتر « ديپاك چوپرا» عقيده دارد كه مسئله بهبود و شفا اساساً يك امر فيزيكی نيست بلكه فرآيندی ذهنی است . وقتی يك استخوان شكسته در بدن جوش میخورد يا يك سرطان خود به خود معالجه میشود، اين شفای خود به خود ناشی از يك آگاهی درونی است. بيمارانی كه پيوستگی ذهن و بدن را درك كردهاند، قادرند نيروی «خود درمانی» را به حركت وا دارند و از آن نيز فراتر رفته، به راز «شفای كوآنتوم» دست يابند. شفای كوآنتومی روشی نوين در امر پيشگيری و درمان است كه در آن به واحد بنيادی روند درمان، يعنی اتصال ذهن و بدن پرداخته میشود به اين نحو كه ذهن روی تمام سلولهای بدن تأثير میگذارد. ذهن میتواند بيماری را تسريع و يا از سرعت آن بكاهد، میتواند برای مدتی آن را متوقف سازد و حتی آن را به عقب بازگرداند. در واقع شفای كوآنتومی با ارائه تعاريف علمی از موضوعاتی نظير سلامتی، درمان، درد و بيماری ديدگاههای جديدی را به پزشكی متعارف ارائه میدهد.
حال به تعريف ذهن از اين زاويه میپردازيم. ذهن انسان همچون اقيانوسی عظيم از انرژی، شعور و آگاهي است. ذهن را میتوان معياری جهت سنجش بيماری و يا به عبارتی انحراف از سلامتی دانست زيرا ذهن نتيجة ارتباط شعور فرد با شعور كل است و ذهن ناهنجار، ذهنی است كه شعور آن از حالت تعادل با شعور كل منحرف شده باشد. به عبارتی میتوان گفت علت بيماری انحراف شعور از حالت تعادل است. همة افكار، اعمال، احساسات و حتی وضعيت تندرستی ما از همين اقيانوس آگاهی نشأت میگيرد.
انسان موجودی است كه در تمام طول روز دمی از تفكر بازنمیماند. هر فكری كه از ذهن میگذرد، بر تركيبات شيميايی بدن تأثير میگذارد و اگر افكار انسان منفی و مخرب باشد احساسات و عواطف ويرانگری را موجب میشود. اينگونه هيجانات و تنشها به جسم لطمه میزند و سبب بيماریهايی از قبيل زخمهای دستگاه گوارش، عوارض قلبی، فشار خون، انواع بيماریهای عصبی و غيره میگردد.
انسان موجودی است كه در تمام طول روز دمی از تفكر بازنمیماند. هر فكری كه از ذهن میگذرد، بر تركيبات شيميايی بدن تأثير میگذارد و اگر افكار انسان منفی و مخرب باشد احساسات و عواطف ويرانگری را موجب میشود. اينگونه هيجانات و تنشها به جسم لطمه میزند و سبب بيماریهايی از قبيل زخمهای دستگاه گوارش، عوارض قلبی، فشار خون، انواع بيماریهای عصبی و غيره میگردد.
اشتراک در:
پستها (Atom)