والسَّماء وَ الطّارِق(قسمت دوم)


«هوالحی»

والسَّماء وَ الطّارِق(قسمت دوم)

فهرست:
توضیح تهیه‌کنندگان این دفتر
معلم بزرگ
دیدگاه منتقدان و بدبینان
واکنش به منتقدان و دشمنان
روش‏های تعلیم او
همانی که می‌دانی و می‌شود آنچه می‌بینی
کلام خلاق: خلاقانه بگو؛ پس می‌شود
یک گزارش زنده و مستند
اذا زلزلت الارض
فاجعه قرن
اعتبار خبر زلزله
دو نمونه از رؤیاهای مربوط به واقعه بم
سه مثال از رؤیاهای ارسال شده درباره زلزله بزرگ آسیا
آثار توقیف شده ایلیا «میم»‌ رام الله

توضیح تهیه‏کنندگان این دفتر:
تهیه این مجموعه با دلیلی اولیه شروع شد. تکمیل مجموعه بیوگرافی‏های بزرگان باطنی و نیز پاسخ به نیاز و درخواست عده کثیری از دوستداران و شاگردان ایلیا «میم».
یکی از نیازهایی که در میان پیروان او بصورت محسوسی خودنمایی می‏کند پاسخ به این سؤال است که او کیست؟ بوضوح می‏بینیم که دوستداران او نسبت به هر خبری که در ارتباط با ایشان است با حساسیت زیاد برخورد کرده یا در هر زمینه‏ای که ممکن است به خبری در اینباره منجر شود، کنجکاوی می‏کنند. از طرفی بعضی از افراد فرصت‏طلب از چنین شرایطی در جهت منافع شخصی خود استفاده کرده و بعضی از پیروان را مورد سوءاستفاده قرار می‏دهند یا نظرات و تمایلات خود را از این طریق اعلام می‏کنند. بعضی از افراد هم از سر محبت یا مغرضانه، اخبار مبهم یا نادرستی را بین دوستان پخش می‏کنند. بعد از درخواست تعدادی از شاگردان و دوستداران او که بصورت شفاهی یا طی نامه‏ها و طومارهای مختلف بیان گردید و با توجه به فقدان اخبار موثق و مستند در اینباره که مسائلی مانند مسائل فوق را پدید آورد، بر آن شدیم تا برخی از اخبار موجود مربوط به او را تا جاییکه امکان بیان آن وجود دارد در دسترس دوستداران قرار دهیم. بنابراین به جمع‏آوری و بررسی کلیه گزارش‏ها و متون قدیمی و جدید پرداختیم و مطالب لازم را از آنها استخراج کردیم. برای تهیه مطالب همچنین به دهها کاست و فیلم (عمومی و غیرعمومی) دسترسی داشتیم. تجارب و دستنوشته‏های افراد، خاطرات و دریافتهای افراد، بعضی از مکتوبات مربوط به او، نقل‏قول‏های شفاهی و امکان گفتگو با بعضی از افراد از جمله منابع دیگری بود که برای تهیه این بیوگرافی در دسترس ما قرار داشت.
به ناچار مطالب زیادی را نیز حذف کردیم. مستند نبودن این گونه حذفیات، قابل دفاع نبودن آنها، حتی در مواردی که می‏دانستیم مطلب درست است، حساسیت‏برانگیزی شدید، ناهماهنگ بودن مطلب و وجود ابهامات در پاره‏ای از موارد، دلیل حذف بعضی از مطالب به شمار می روند. بنابراین مطالبی را در این بیوگرافی آورده‏ایم که با توجه به شواهد فراوان، تجربیات بسیاری از افراد، دلایل محکم و مستدل و گزارش‏های مستند و متعدد، غیر قابل انکار بوده و مطابق استنادات مذکور کاملاً اثبات‏پذیر هستند.

در ادامه این توضیح لازم است چند نکته دیگر را یادآوری کنیم.

1. منظور از عبارت روح خدا که در این نوشتار آمده است منطبق بر کلمه روح القدس یا روح الامین و سایر کلمات مشابهی که در ادیان آمده است، نیست.

2. بعضی از اشخاص فرصت‏طلب با نسبت دادن خود به او در صدد سوءاستفاده از دوستداران او بوده‏اند که لازم است در این باره با احتیاط برخورد شود.

3. شاهدان و گزارش‏دهندگان و اسناد و شواهدی که پشتوانه تأیید این متن می‏باشند زنده و حاضرند. همچنین او خود زنده است و این بزرگترین پشتوانه و حجت حقانیت مطالب این متن است. دهها شاهد و گزارش‏دهنده و هزاران اتفاق و نشانه موجود، در پشت این مطالب وجود دارد.

4. او از پیروان حقیقی خود خواسته است تا پیروی خود را برای نامحرمان و نااهلان آشکار نکنند.
5. او کتاب قرآن را بعنوان یکی از میزانهای حقانیت، به پیروان خود توصیه کرده است و تعلیماتی را که با آن در تناقض است انحراف دانسته و خط حرکت هدایت‏شدگان را «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» بیان کرده است.

جمعی از دوستداران «ایلیا میم رام الله»
بهار 1377
توضیح:
بخش عمده این بیوگرافی در سال 1377 تهیه شده و قسمتهایی مانند گزارش زلزله بم، چند سال بعد به آن افزوده شده است.

منصورون– فرزندان ایلیا
ایران- 1386


معلم بزرگ

ایلیا رام اللَّه در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است. اما عموم پیروان او را به نام ایلیا «میم» می شناسند و در سطح جامعه نیز او به همین نام شناخته می‌شود. محمد مسیح موسوی، خالق فتاح، پیمان فتاحی، ایلیا ساعی و محمد علی مهدوی از جمله اسامی او می باشد. القاب و نسبت های مختلفی از جانب طیف های مختلف به او داده شده. ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست. وی در بارۀ دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است. سواد مدرسه ای او اندک است. با این وجود بیش از چهار هزار صفحه متن مکتوب در زمینۀ روش های علوم باطنی و نظریه های بنیادی و کاربردی از او در دست می باشد، بیش از دویست اثر تحقیقاتی و مطالعاتی زیر نظر او برنامه ریزی شده است و متن سخنرانی های عمومی او به بیش از سی کتاب می رسد. او دانش خود را مربوط به مشاهدات، تفکرات و دریافتهای شخصی خود می داند و مسائلی مانند علوم غیبی را تأیید نکرده است.
ایلیا بعد از گذر از دوران کودکی و نوجوانی و بعد از مدتی خاموشی و سکوت، پس از تجربه یک اتفاق و برخورد که چیز واضحی هم از آن نگفته است، از وضعیت معمول زندگی خود خارج شده و نشانه‏ها و توانایی‏های عجیبی از او بروز کرده است. سن او کمتر از سی سال است اما به نظر می رسد که دانش و تجربۀ چند هزار سال را با خود دارد. ایلیا شخصیتی بسیار اسرارآمیز و ناشناخته دارد. شخصیتی اصطلاحاً هزار وجهی، صد پهلو و دارای ابعاد متعدد و حتی بظاهر متضاد. تضادهایی با جهت گیری واحد و همسوی با هم. می توان او را عصاره و برآیندی از اساتید بزرگ معنوی و معلمان بزرگ باطنی دانست. ایلیا بطرز چشمگیری ساده و معمولی است و ساده زندگی می‏کند. به تناسب شرایط مخاطبان یا جهت‏گیری تعلیم، قالبهای گوناگون شخصیتی و اجتماعی را اتخاذ کرده است و با روش‏های مختلفی با افراد در ارتباط بوده است. گاهی قالبهای اجتماعی و ظاهری که او موقتاً برای خود اتخاذ کرده به قدری متضاد بوده است که بعضی از شاگردان نزدیک را هم به تردید و بدبینی وادار کرده است. در واکنش به مقبولیت سنجی، او اصراری بر مورد قبول واقع شدن یا رد شدن از جانب دیگران ندارد و تجارب بسیاری وجود دارد که او خود را به صورتی منفی معرفی کرده است. به همین دلیل بعضی او را دارای گرایش به ملامتیون می‌دانند.
ایلیا «میم» از سن نوجوانی تعلیمات خود را شروع کرده و عده کمی را تحت آموزش‏های غیرآشکار و غیرعمومی که دورۀ نجومی (روح‏زایی یا هنرهای ماورایی) نام دارد، قرار داده است. سالها بعد برای اولین بار در سال 1375 آموزش‏های علنی و عمومی او در سن 23 سالگی در تهران آغاز شد. اولین سخنرانی عمومی او در 23 سالگی در کتاب تعالیم حق (جریان هدایت الهی) گرد آوری شده است. سایر سخنرانی ها یا تعلیمات استاد (مشتمل بر بیش از سی جلد کتاب) هرگز اجازۀ انتشار نیافت. او برای تعلیمات خود پولی دریافت نمی‏کند و قیمت آموزش را خود افراد می‏داند.
به آموزش‏های ایلیا «میم» تعالیم معنوی گفته می‏شود...
بنیانگذار اصلی الاهیزم باطنی ماهاآواتار می باشد که ایشان نیز در نقاط مختلف دنیا به اسامی متعددی شناخته شده اند. ماهاآواتار در ایران با اسم استاد روح الله شناخته می‌شود. در بارۀ استاد روح الله فیلم های مستند مختلفی ساخته و کتب بسیاری نوشته شده است و گفته می‌شود که ایشان در رأس نظام جهانی معلمان باطنی قرار دارند. الاهیسم باطنی نیز توسط بعضی از دیگر معلمان باطنی در سطح جهان آموزش داده می‌شود. الاهیزم باطنی را می توان معادل علوم باطنی با جهت گیری خداگرا دانست و ارتباطی با هیچ یک از ادیان، مذاهب یا فرقه ها ندارد...
فن‏آوری‏های ذهنی و تکنولژی متافیزیکی (فنون باطنی، ZX) بخش حساس این تعلیمات است که به طور غیرعمومی آموزش داده می‏شود. یکی از محوری‏ترین آموزش‏های ایلیا، آموزش روش‏های سی و شش گانه تفکری است که با عنوان XYZ شناخته می‌شود. روش‏هایی مانند تفکر خلاق، تفکر مفهوم‏یاب، دوراندیش، قرینه‏ای، فرااندیش، روش‏های تصمیم‏گیری، تصمیم‏سازی و تصمیم‏بینی.
آموزش‏های عمومی ایلیا «میم» درباره حضور الهی، تجربه عشق الهی، احیاء روح، انقلاب درونی، نور زنده، هدایت الهی و زندگی متعالی می باشد. همچنین آموزش روش های تفکر و تحقیقات برای طیفهایی از مخاطبان عمومی بارها برگزار شده است. در مقاطعی و برای تعداد کمتری از شاگردان، طی دوره های عمومی، علاوه بر تعلیمات معنوی و معرفتی، گاهی نیز مباحثی مانند علم موفقیت، روشهای مشاوره، ازدواج هماهنگ، تغذیه نورانی، کلام خلاق، روش ها و سبک های مبارزۀ باطنی، روشهای سخنرانی و نویسندگی و تحقیق، نشانه شناسی در طبیعت، روشهای درمان دینامیکی، تفسیر و تحلیل متن و روشهای انسانشناسی مطرح شده اما عمدۀ سخنرانی های عمومی به مبحث معنویت الهی و معرفت باطنی اختصاص داشته است.
ایلیا برای سواد ظاهری اهمیت زیادی قائل نشده است و برای مطالعه، جریان زندگی، زمین و آسمان، نشانه ها و تغییرات را بعنوان بهترین کتاب توصیه می‌کند. هماهنگ عمل کردن با روح و حرکت کائنات یکی از مهمترین توصیه های اوست که علت اصلی توفیق ها و پیروزی ها شمرده شده است. او بارها اشاره کرده است که « مسیح و مسح شدگان دیگر زنده اند و تعلیم می دهند » اما در بارۀ این مطلب توضیح بیشتری نداده است.
امروزه تعداد شاگردان و پیروان استاد ایلیا «میم» به دهها هزار تن می رسد با این وجود او تعداد شاگردان واقعی خود را اندک می داند. او به افرادی که ندانسته در گمراهی گرفتار هستند، بی‏توجه نبوده است و افراد غیرمذهبی را طرد نکرده است. درواقع اکثریت پیروان او کسانی هستند که رابطه خوبی با دین و مذهب نداشته‏اند و غالباً از تحصیل‏کردگان و اهل علم هستند. بیشتر هواداران او را اشخاصی غیرمذهبی تشکیل می‏دهند که با وجود عدم رعایت دقیق احکام دینی برای معنویت و حقایق درونی اهمیت قائل‏اند. رابطه او با چنین اقشاری از جامعه عمیق بوده است. ولی ارتباط او با افراد متکبر، متعصب، بدبین و مدعی که اکثراً هم اهل بدبینی و انکار و بی‏حرمتی هستند، بسیار سرد است و اغلب بدون توجه از کنار آنان می‏گذرد. در بین پیروان و شاگردان ایلیا از همه اقشار مردم دیده می‏شود. کودکان خردسال، پیران هشتاد ساله و نود ساله، جوان، ثروتمند، فقیر و حتی معدود اشخاصی که احتمال تأثیرپذیری آنها خیلی کم است مانند افرادی که قبل از این به فساد و اعتیاد مشغول بوده‏اند یا تا دیروز خود را استاد یا افرادی فوق العاده می‏نامیدند و شاگردانی داشتند. او اکثر حلقه‏های خود را کسانی می‏داند که در گمنامی و ناشناختگی زندگی می‏کنند. از بعضی از شاگردان ایلیا نیز توانایی های فوق العاده ای گزارش شده است.
ایلیا با هر دسته از مردم با روش متناسبی ارتباط برقرار می‏کند و هماهنگ عمل کردن یکی از ویژگی‏های شاخص اوست. با شخص روشنفکر به یک روشنفکر تمام عیار مبدل می‏شود و با یک شخص عامی و ساده آن چنان ساده برخورد می‏کند که انگار خودش هم از همان جماعت است. در اینطور مواردی دو آتشه می‏شود یعنی از مخاطب خود خیلی شدیدتر می‏شود. او با اینکار، مخاطبان خود را به فرا رفتن از قالبی که در آن گرفتار شده‏اند فرا می‏خواند.
از جمله تأکیداتی که ایلیا عملاً و به دفعات به همراهان خود داشته است مسئولیت‏پذیری و کار را تمام و کامل انجام دادن، انکار محدودیت‏های دروغین، پرهیز از دروغ، تمرین مبارزه، حذف امور غیرضروری، کنترل نفس، آمادگی برای از خودگذشتگی کامل، حفظ اسرار، وفاداری محض، و هماهنگ با روح عمل کردن است.
در دورۀ غیر عمومی تعالیم (zx، دورۀ نجومی یا روح زایی: فن آوری های متافیزیکی...) مباحثی مانند هنر رویا بینی خلاق، ارتباط روحی، جابجایی روحی، صید انرژی (صاد میم)، تجربه های موازی و غیره از جمله خطوط تعلیمی محسوب می‌شود.
این آموزش ها تنها برای معدودی از معرفت جویان برقرار است و به نظر می رسد که ورود به این دورۀ آموزشی طی سلسله آزمون هایی دقیق و تحت شرایطی خاص صورت گرفته و احتمالاً به همین دلیل، تابحال عدۀ کمی از اشخاص موفق شده اند به آن راه پیدا کنند. او خود ورود به این دوره ها را برای همۀ شاگردان لازم ندانسته است و آنرا تنها برای معدودی از افراد توصیه کرده است. کارورزان باطنی پیش از ورود به این نوع از آموزش ها عهدی را می بندند که در آن به ناشناخته ماندن، حفظ اسرار، عدم استفاده شخصی از آموخته ها و توانایی های کسب شده و اجرای وظیفۀ باطنی و رعایت بعضی از شرایط نامتعارف تأکید شده است.
آموزش های ایلیا «میم» ابعاد متعددی دارد بطوری که در زمینه های مختلف زندگی انسان قابل تعمیم است و از تفسیر آنها در شرایط مختلف می توان به راه حل های بدیع و فوق العاده ای دست یافت. آموزش های او دارای سه جنبۀ ذهنی، قلبی و روحی است و تمامیت انسان را خطاب قرار می دهد. یگانگی با یکی، روح یافتگی ، بیداری باطنی، انقلاب در روح، نجات روح، نوریافتگی، تجربه حضور الهی و عشق الهی، برقراری ارتباط زنده و حضوری با خداوند، بیانهای مختلفی است که او در اشاره کردن به هدف عنوان کرده است. جواب او به مسائل مختلف زندگی کامل و دقیق است. بعضی از افراد مطلع از مکتبهای باطنی، عمق و کیفیت آموزش ها و حرکات او را در مقایسه با جریانهای مختلف معنوی و باطنی به مقایسه جویبار با رودخانه بزرگ یا برکه و دریا تشبیه کرده‌اند.
بیدار شدن از خواب و هوشیارانه زیستن یکی از جنبه‌های آموزش او می باشد که مورد تأکید قرار گرفته است.
او به بعضی از شاگردان جملات کوتاهی را واگذار می‏کند که به هسته‏های تعلیمی مشهورند و آنها براساس این جملات کوتاه به نوشتن داستان یا شرح و تفسیر تعالیم باطنی می‏پردازند. وقتی این جملات باز شده‏اند نشان داده‏اند که معنی‏ها و ابعاد زیادی را در خود بصورت نهفته داشته‏اند. استفاده از تمثیل و داستان و استعاره ها یکی از روشهای خاص آموزش اوست.
تمثیل ها و استعاره هایی که او در آموزش هایش بیان می‌کند دارای معانی عمیق و ابعاد گوناگونی است که می توانند اوضاع را به تصویر بکشند و راه حل ها را نشان دهند. او کلماتی کلیدی و خلاق را به بعضی از شاگردان خود برای حل مسائل و مشکلات داده است که کارساز بوده‌اند.
روش‌هایی که او برای اندیشیدن توصیه می‌کند گوناگون و استثنایی است و غالباً با آن چیزی که در روش های معمول هست تفاوتهای زیادی دارد. نگاه کردن از بالا به مسائل و مشاهدۀ موضوعات از زوایای سی و شش‌گانه یکی از روش‌های عملی اوست که تحت عنوان آموزۀ «نگاه 360 درجه» شناخته می‌شود. این آموزه بطور عملی نشان می‌دهد که چگونه می توانیم از همۀ زوایای ممکن به مسائل نگاه کنیم.

ایلیا تغییرات و نشانه ها را به شکلی تفسیر می‌کند که انگار در حال خواندن متن یک کتاب است و به صداها طوری گوش می دهد که انگار معنی های پنهان در آنها را می شنود. در این زمینه دو کتاب نوشته شده که حاوی تجارب افراد از توانایی خارق العادۀ او در معنی کردن نشانه ها و تغییرات است. نگاهش به چیزها طوری است که به نظر می رسد متوجه درون چیزهاست. او به شدت هوشمند است و هوشیاری خارق العادۀ او به گونه ای است که انگار در یک لحظه در جاهای مختلف و در زمانهای مختلفی حضور دارد. هوشمندی عجیبی که در واکنش های او وجود دارد با گذشت زمان واضح تر می‌شود. گاهی رفتار او برای بینندگان نوعی دیوانگی ساختگی یا تجاهل به حساب می آید که این موضوع نیز روشی است برای سنجش و آزمون. از طرفی او به نحو اعجاب برانگیزی خلاق است. انگار همۀ حرفها و حرکاتش از اعماق یک مرکز خلاقیت می جوشد. طراحی بیش از دویست پروژۀ تحقیقاتی، طرح سی و هفت داستان تعلیمی، ابداع دهها روش nx (روش های فعال سازی مغزی – ذهنی)، ابداع دهها فرمول تفکری بدیع و طرح انواع نظریات بنیادی، بروزاتی از این خلاقیت عظیم است.
دیدگاههای او در موضوعات معمول زندگی مانند ازدواج، خانواده، حکومت ، شغل مناسب، تغذیه، دین و غیره تفاوت زیادی با دیدگاههای معمول دارد. وقتی نظرش را در بارۀ موضوع های مختلف می گوید یا ایده اش را در مورد خاصی مطرح می‌کند غالباً نظرات و نقشه های دیگر کم رنگ می شوند. با این حال نظرات و مواضع اصلی اش را در بارۀ خیلی از چیزها واضح نمی گوید و آنها را اغلب بصورت سربسته می گوید.
او خود را بعنوان معلم زندگی و تعلیم دهندۀ حقیقت معرفی کرده است و به «زندگی حقیقی و پرداختن به حقیقت زندگی و دوری از زندگی موهوم و دروغین» کراراً توصیه کرده است. در بارۀ بسیار از حرفهایی که در باره اش گفته شده است سکوت می‌کند یا پاسخ صریحی نمی دهد و کشف حقایق را به سوال کننده واگذار می‌کند.
معنی این واگذاری ممکن است این باشد که تا چیزی را دروناً نیافته‏اید و متوجه نشده‏اید، قبول نکنید. از نظر او انسانها به گروه‏های مردگان، خفتگان، اوهام‏زدگان... و بیداران تقسیم می‏شوند که بیداران خودشان هفت دسته‏اند و تنها این هفت گروه به نجات و بزرگی رسیده‏اند و به تجربه زندگی حقیقی نائل شده‏اند.
ایلیا «میم» از اینکه در میان دوستداران خود به یک بت مبدل شود دائماً گریخته است و بعضی اوقات صرفاً به دلیل شکستن این بت ساخته شده در اذهان برخی از دوستداران، به اعمال ظاهراً شکننده‏ای دست زده است. او دائماً پیروی و وفاداری یاران خود را آزموده و آنان را اصطلاحاً غربال کرده است و از این رهگذر بعضی وقتها بجای جذب افراد آنان را دفع کرده است. به نظر می‏رسد، در موقعیت‏هایی خود را به عمد در معرض محکوم شدن قرار داده است و همراهان خود را به قضاوت شتابزده تحریک کرده است بلکه شاید او را محکوم کنند...
اینکه انسان به حرف و ادعا و عنوان نیست و به شعور و اندیشه ها و نشانه هاست یکی از تأکیدات اوست. تفاوتی نمی‌کند که انسانی بگوید من آدم خوبی هستم یا بدی، چون همۀ مردم جهان ادعاهای زیبا و مقبولی دارند، پس اگر کسی بگوید من راستگو هستم به همان اندازه مهم نیست که بگوید من دروغگو هستم چون این هردو، ادعاست. چیزی که واقعیت این فرد را نشان می دهد، محصولات اوست، نشانه های اوست. اعمال و اندیشه های اوست، جز این همۀ انسانها تمایل دارند که ادعا کنند و بگویند خوب و بسیار خوب هستند...
او گاهی در برابر تحریکات مختلف با سکوت و بی‏واکنشی مواجه شده است و همین موضوع موجب تردید یا ابهام بعضی از اطرافیان وی شده است. در بعضی از گزارشاتی که در اینباره وجود دارد وقایع چندی مورد اشاره قرار گرفته که حاکی از همین مطلب است. مثلاً در خاطره‏ای نقل شده که او در برابر درخواست و اصرار بعضی از افراد که از او خواسته بودند تا عمل خارق العاده‏ای انجام دهد و حتی در ادامه، به تمسخر و توهین دست زده بودند، با بی‏تفاوتی و خاموشی برخورد کرده بود که همین موجب تردید بعضی از شاگردان شده بود یا اینکه در جایی مورد تهمتهایی شدید قرار گرفته که به آن جوابی نداده یا در نهایت به خنده کفایت کرده است. در مواردی به سؤالاتی که گاهاً خیلی ساده هم بوده‏اند، جوابی نداده است و از طرف سؤال‏کننده به ندانستن متهم شده است. در موارد متعددی او جملاتی را در محکومیت خود گفته است. البته اینها جملاتی چند پهلو بوده اند که می توان معنای محکومیت را نیز از آن استخراج کرد. اگر انسان هست چه نیازی به دفاع از خود دارد و اگر نیست چرا باید تلاش کند خود را اثبات نماید...
ایلیا «میم» علاقه‏ای به آشکار شدن در بین جمع از خود نشان نداده است و شهرت و معروفیت را نوعی اسارت می‏داند و به آن پشت کرده است. با تقلید کورکورانه مخالف است و حتی تقلید (کورکورانه) از خود را برای یارانش مجاز ندانسته است. با مطلق‏گرایی شاگردانی که به بهانه همانندی با او به آن دست می‏زنند مخالف است و ایده‏آل افراد را در هر زمان، آن چیزی می‏داند که به تناسب شایستگی و آمادگی به آنها می‏رسد.
در مقابل نظریات تصدیقی و تأیید کننده ای که پیرامون ایلیا «میم» رام الله وجود دارد اظهار نظرهایی منفی هم به چشم می خورد. اظهاراتی که از طرف منتقدان مختلف و غالباً با حالتی بدبینانه یا متعصبانه نسبت به او ابراز شده است. خلاصۀ بعضی از انتقادات مطرح شده این است که او فردی کافر، مرتد و بدعت گذار است یا ساحر و جادوگر است. بعضی هم معتقدند که او شخصی دیوانه است و عده ای ابله و دیوانه را به دور خود جمع کرده است. منتقدانی که با انقلاب ایران ضدیت دارند او را آخرین تیر نظام اسلامی برای جذب مردم و جوانان به اسلام می دانند و جالب اینکه بعضی از طرفداران انقلاب او را عامل استکبار جهانی برای کوچ دادن جوانان به سمت غرب دانسته اند. عصبیتها و تناقض های شدیدی که در بعضی از این انتقادات به چشم می خورد می تواند بیانگر واقعیت های ناگفته ای باشد که در دل انتقادات وجود دارد.
چکیدۀ بعضی از نسبتها و انتقادات دیگر را می توان اینطور بیان کرد: روح مسیح، شیطان، ساحر و جادوگر، روح خدا، سای بابای سوم، بنیادگرای مدرن، پسر خدا، معلم جهانی، مروج خرافات و تحجرگرایی، پسرخواندۀ آمریکا، گاندی ثانی، مفسد فی الارض، کافر و ضد خدا، معجزه گر، مدعی قرآن، شیاد، پسر شیطان، لیدر فرهنگی غرب درخاورمیانه، مدعی الوهیت و حلاج جدید.
او بر ضرورت تحولی جهانی به صورت بدیهی اشاره کرده است و آنرا حتمی و نزدیک می‏داند و تأکید کرده است که باید خود را آماده و مهیا کنیم.
طیفهایی از پیروان او بویژه نزدیکان و آشنایان قدیمی تر به تأکید شهادت می دهند که او دارای نیروهای خارق العاده و قدرت عظیم روحی و شعور استثنایی است. آنان برای مدعای خود به صدها تجربه و مشاهده حضوری خود و دیگران استناد می کنند. آنها شدیداً به این موضوع اعتقاد دارند که کلام او دارای قدرت تغییر دهنده و بسیار اثرگذار است و اینکه کلمات او بسیار کارسازند و چیزهایی که می گوید واقع می‌شود. بعضی از گزارشها و تجربیات مذکور، تاکنون در چندین کتاب و در نشریات مختلف‌، بیان شده است. چندین کتاب در بارۀ اعمال خارق العاده و توانایی های او نوشته شده است و فیلم های مستندی از شاهدان بسیارِ این وقایع تهیه شده است که البته بخش زیادی از این فیلم ها و کتابها در بارۀ استاد روح الله و اعمال او می باشد.
او به تعدادی از پیروان خود عهدی را داده است که محتوای اصلی آن با این عبارت بیان می‏شود «الهی تسلیم و خدمتگزارم». این عهد با عبارتهای مشابهی نیز بیان شده است اما در همه شکل‏ها بر مفهوم تسلیم استوار است. اصل عبارت: الهی ای که با منی تسلیم و خدمتگزارم و روز و شب تو را می‏خوانم.

دیدگاه منتقدان و بدبینان
در مقابل نتایج و مشاهدات مثبت، نظریات متضادی وجود دارد که حاکی از موضع‏گیری‏های منفی طیف های خاصی از مردم می‏باشد. این اظهارنظرها عمدتاً بصورت بسیار بدبینانه بیان شده‏اند. دشمنان ایلیا بارها سعی کرده‏اند به هر صورت ممکن و با توسل به دروغ‏ها، تهمت‏ها، جوسازی‏ها، جعلیّات و شایعه‏سازی و تبلیغ مسموم او را تخریب و ترور معنوی کنند. آشنایی چنین گویندگان بدبینی با او عمدتاً در حد شنیده‏های آنها است. اشخاصی که تلاش کرده‏اند که او را زیر سؤال ببرند به قشرهای مختلفی وابسته بوده‏اند و انتقادات آنها عموماً تکرار مطالبی از این دست بوده است که او مرتد و کافر است و آموزش‏های او کفرآمیز و بر خلاف شریعت است. یا اینکه او ساحر و جادوگر است و دارای قدرتهای شیطانی است. بعضی از این معترضان هم گفته‏اند که او یکی از اعضاء سلسله یوگی‏های شرقی مانند سای‏بابا و راماکریشنا است و همان نقشه‏ها را دنبال می‏کند. ضدیت با دین، حمایت از افراد مطرود و محکوم، خودپرستی، ادعای الوهیت، عدم رعایت سنتها، سحر و جادوگری، مخالفت با تمدن و مدنیت، آشوبگری و سعی در ایجاد بی‏نظمی و بر هم زدن قراردادهای اجتماعی و تلاش برای بی‏اعتباری قوانین از جمله انتقادات دیگری است که به او وارد شده است. انتقادکنندگان او از دسته‏های مختلفی بوده‏اند. مذهبی‏های متعصب، روشنفکران لائیک که مخالف دین و منکر الهیات می‏باشند، اشخاص بدبین و شکاک نسبت به حقایق باطنی، خانواده و آشنایان قبلی، اشخاص سیاست‏زده، مدافعان دو آتشه سنت‏ها و آداب و رسوم اجتماعی و رؤسای بعضی از فرقه‏های مذهبی.
از آنجا که موضوع تحریک به محکومیت برای همه پیروان او اتفاق نیفتاده است و تنها برای اشخاصی با ویژگی‏های مشخص اتفاق افتاده شاید بتوان دلایلی مانند تلاش برای جداسازی اهل از نااهل را علت اصلی این نوع رفتار دانست...
کسانی که رفتنی‏اند می‏روند و آنها که ماندنی‏اند، می‏مانند.
آنکه رفتنی است در آزمونها پایدار نمی‏ماند و خودباختگی و فراموشی بر او چیره می‏شود. اگر رفتنی‏ها را مدتی دور نگه‏داری می‏روند در حالیکه ماندنی‏ها اگر تا پایان زندگی‏شان دور بمانند که اینطور نیست، باز هم دور نمی‏شوند. رفتنی‏ها با راندن و دفع کردن رانده می‏شوند لکن ماندنی‏ها را اگر برانی، بیشتر جذب می‏شوند. اگر اوضاع بر وفق مراد عهدشکنان نباشد، می‏گریزند و اگر در هیجان‏زدگی قرار گیرند، فرار می‏کنند و برای عهدشکنی خود به دلیل‏تراشی و خودتوجیهی متوسل می‏شوند.
اما وفاداران در شرایط سخت، وفادارترند. به هنگام تحریک و تزلزل، محکم‏ترند. اگر اوضاع آنطور که می‏خواهند نباشد، اهل صبر و انتظارند و از خودگذشتگی‏شان آشکار خواهد شد...
وفاداران جدانشدنی‏اند حتی اگر خود را از همه چیز محروم شده بیابند و چنین کسانی وصل‏شدنی‏اند. اینها به... وارد می‏شوند، سکنی می‏گزینند و در آن جذب می‏شوند. گذشت زمان آنها را خسته و فرسوده و متزلزل نمی‏کند بلکه محکم‏تر و قوی‏تر و مشتاق‏تر می‏کند زیرا با گذشت زمان به مقصود نهایی نزدیک‏تر شده‏اند...

واکنش به منتقدان و دشمنان
در موقعیت‏هایی که بحثی پیش آمده است ایلیا غالباً اصراری بر اثبات و مورد قبول واقع شدن خود توسط دیگران نداشته است. بعضی از مواقعی که از او دلیل و مدرکی طلب شده است با بی‏توجهی از کنار مطلب گذشته است و گاهی حجم عظیمی از دلایل و مستندات را ارائه داده است بنابراین نمی توان واکنش مشخصی را در این زمینه از او سراغ گرفت.
در مواردی هم او خودش را بزرگترین دلیل خودش ذکر کرده است و کارها و آموزشهایش را پر از دلایل و شواهد روشن دانسته است. «هر کسی قبل از آنکه خود را معرفی کند معرفی شده» اشخاصی که از او عمل خارق‏العاده‏ای را خواسته‏اند تا بواسطه آن عمل خارق العاده از او پیروی کنند با جوابهای بازدارنده و دفع‌کننده‏ای روبرو شده‏اند.
او بعضی وقتها به منتقدان خود مستقیماً یا غیرمستقیم کمک کرده است تا کارشان را انجام دهند. حتی گاهی برای این منظور به نظر می‏رسد که او از روش ملامتیون استفاده کرده است. شاید استفاده از روش ملامتیون هم راه دیگری برای عیارسنجی و محک دوستان به حساب بیاید یا روشی برای دور کردن بیگانگان و بدبینان تا بر حسب باور خود به نتیجه برسند. برخوردی که او با افراد مختلف دارد کاملاً نسبی است و رابطه‏اش با اشخاص، احتمالاً، آنطور که خودش اشاره کرده است، متناسب با نگاه و اندیشه‏ای است که آنان درباره وی دارند و موضعی است که آنرا اتخاذ می‏کنند.
«هر طور که آن را ببینی همانطور تجربه اش می‏کنی... حقیقت برای تو همان است که در نگاهت گفته‏ای. اگر خوب آن را ببینی خوب می‏یابی اش و اگر بد ببینی چاره‏ای جز مواجه شدن با نتیجه نگاهت نداری. حقیقت بر تو همانطور آشکار می‏شود که آنرا پذیرفته‏ای و این قانون حقیقت است زیرا بر حسب نگاه تو بر تو آشکار می‏شود. حدود تو در نگاه تو است و آنچه ببینی واقع‏شدنیست...»
او با افراد متواضع، متواضعانه برخورد می‏کند اما در برخورد با اشخاص متکبر با خودبینی و تکبری فوق العاده روبرو می‏شود همچنین با اشخاص منافق و مکار بطرز پیچیده و گیج‏کننده‏ای رفتار می‏کند و آنها را در آشفتگی قرار می‏دهد.
بی‏اعتنایی او به مقبولیت عمومی بارها مسائلی را پدید آورده است. او طی سال های گذشته تلاشی مبنی بر اثبات و مورد قبول واقع شدن خود نکرده است و حتی در موارد متعددی در خلاف این مسیر، قدم برداشته است.
باید اذعان داشت که این رفتار موجب خشم و اعتراض بعضی از افراد شده است و آنان نارضایتی خود را به شکل‏های مختلف از جمله طرح نظریاتی خشم‏گینانه و آشفته که بطور واضح خشم و عصبیت ارائه‏کنندگان آن را نشان می‏دهد، بروز داده‏اند. دلیل احتمالی این گونه نظریات غرض‏ورزانه همیشه یکسان نبوده است دلایلی مانند عدم اعتقاد به ناشناخته و بنابراین ردّ هر گونه مطلبی که به آن مربوط می‏شود، تهدید شدن منافع، حسد و اغراض شخصی، وابستگی فرقه‏ای، تمایل به نفاق و تفرقه، زیر سؤال رفتن باورها یا مورد بی‏توجهی واقع شدن یا بی‏جواب گذاشتن بعضی از سؤال‏ها ممکن است در شکل‏گیری این قضاوتهای عجولانه نقش داشته باشند. البته او عموماً به سؤالاتی که صرفاً برای دانستن حقیقت یا بدون غرض‏ورزی و منافع شخصی مطرح شده پاسخ داده است.
گاهی او دیگران را به محکومیت خود تحریک می‏کند و احتمالاً به عمد زمینه‏هایی را برای تردید و بدبینی بعضی از اشخاص فراهم می‏کند. او به قضاوت و افکاری که دیگران درباره‏اش داشته‏اند بی‏توجه بوده است و طوری رفتار کرده است که به نظر بیننده نوعی استقبال از محکومیت به نظر می‏رسد. مثلاً در مواردی که به کفرگویی و ساحری متهم شده است با سکوت خود به تقویت چنین گمانهایی در ذهن افراد بدبین و ناآگاه دست زده است. یا در پاره‏ای موارد بجای اینکه دلیلی در تأیید خود بیاورد بدون رعایت احتیاط ظاهری، چیزهایی گفته است که از آن بر علیه خودش استفاده شده است. شاید این جملات بتواند چنین دیدگاه و واکنشی را هر چه بیشتر توضیح دهد.
از قضاوت دیگران نترس. از اینکه از قضاوت دیگران بترسی، بترس. اگر هستی چه نیازی به رد و قبول دیگران داری و اگر نیستی این چه حماقتی است که دروغ‏های خودت را باور کنی. اگر محکوم‏شدنی هستی بدان که فی الحال محکومی و اگر حقیقت با تو است چه

باکی از قضاوت بدبینانه دیگران داری. چه کسی می‏تواند حقیقت را به خیال خود محکوم کند و خود به واقع محکوم نشود. اگر همه تو را قبول کنند تو مثل همه می‏شوی. بیشتر انسانها در تصرف تاریکی‏اند پس آنگاه وای بر تو. اگر کسی که خداوند محکومش کرده تو را به واقع تأیید کند تو خود از محکوم‏شدگان خداوند هستی.
وقتی که نیازمند تأیید دیگرانی بدان که خداوند تو را تأیید نکرده است وقتی افکاری که دیگران درباره تو دارند برایت مهم است بدان که مهمترین معنای زندگی‏ات را هنوز نیافته‏ای. دیگران چه کاری با تو می‏توانند بکنند؟ نهایتش آن است که تو را بکشند. پس اگر تو عاشق خدایت هستی و مشتاق دیدار او، این بزرگترین کاری است که آنان می‏توانند برایت انجام دهند.
منافقان و منکران حق همه چیز را بدبینانه نگاه می‏کنند و محکوم می‏کنند. آنها بر ضد هر حقی موضع می‏گیرند و به هر حریمی تجاوز می‏کنند زیرا خود آنان پیش از این محکوم شده‏اند و حریم خود را از دست داده‏اند... از عیب‏جویی و توهین و تمسخر آنها واهمه نداشته باش زیرا همه منافقان و منکران حق از لعنت هلاک‏کننده خداوند تغذیه می‏کنند و به مدد آن به حیات غم‏انگیز خود در قبرستان ادامه می‏دهند...
اگر عده‏ای بگویند خورشید هست و عده‏ای بگویند نیست این در وضع خورشید چه اثری دارد؟ پیش از آنکه اینها باشند و اینها بگویند خورشید بوده و پس از آن نیز خواهد بود اما عده‏ای که خورشید را پذیرفتند از نور زندگی‏بخش آن بهره‏مند می‏شوند و عده دیگر یا در تاریکی محکوم به مرگ‏اند و یا در نادانی و دروغ خود مردار می‏شوند. و حالا فرض کن که خورشید با آن همه نشانه‏اش بگوید نیستم. این را چه کسی جز ابلهان ساده‏لوح باور می‏کنند. خورشید هر چه بگوید راست گفته است مگر آنکه بگوید نیستم که باید اینطور شنید، هستم.
ایلیا «میم» کمتر مواضع خود را بطور صریح درباره موضوعی بیان می‌کند و عمدتاً در لفافه و لفافه‏گویی نظر اصلی خود را بیان می‏نماید. عمل به بسیاری از دیدگاههای او به بر هم زدن وضعیت ها ساختگی منجر می‏شود زیرا این مواضع حالتی دگرگون‏کننده و تحولی دارند. او در موضع‏گیری‏های خود بسیاری از محدودیتهای کاذب را زیر سؤال می‏برد، مصلحتهای سیاستمدارانه را زیر پا می‏گذارد و رفتارهای کورکورانه را بی‏اهمیت می‏شمارد. در مواردی موضع‏گیری‏های او بویژه نسبت به سیاست بازان خطرناک و بحث‏برانگیز می‏شود. اما بطور کلی می‏توان گفت که هوشمندی عمیق، هماهنگی و همسویی، در نظر داشتن شرایط زمانی و مکانی و شرایط مخاطب، معنی‏گرایی، تازگی و گشایندگی و فرارَوی از وضعیت موجود از بارزترین مشخصات نظرات و مواضع او می‏باشد. در روابط اجتماعی، ما عموماً آن دیدگاههایی را بعنوان دیدگاه متعادل و درست قبول داریم که اکثریت افراد جامعه در آن اتفاق نظر دارند و فرهنگ عمومی آن را می‏پذیرد اما او میزان درستی و نادرستی چنین نظریاتی را عنصر هماهنگی (تناسب زمانی و مکانی) دانسته و راست یا دروغ بودن نظرات را هم به کشف و دریافت افراد برمی‏گرداند.
روش‏های تعلیم او
تعلیمات او مستقیماً درباره زندگی است و طی آن، عموماً به احیاء جریان زندگی باطنی و بازیابی روح و نور درونی (روح‏یافتگی و نوریافتگی) می‏پردازد. او بر بیداری کامل و همه جانبه تأکید دارد و بیداری معنوی را به تنهایی ناکافی و ناقص می‏شمارد. بیداری جسم و روح، ذهن و قلب و نیز بیداری تاریخی، مذهبی، معنوی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی از جمله ابعاد بیداری متعالی مورد نظر اوست. بعضی اوقات آموزش‏های او با پیچیدگی فوق‏العاده‏ای توأم می‏شود و فرمی ریاضی‏وار و کاملاً منطقی به خود می‏گیرد. بعضی اوقات هم قلب و حس افراد مخاطب اوست و کاملاً حسی و قلبی آموزش می‏دهد. گاهی هم مستقیماً و صریحاً با روح افراد می‏گوید. هرگاه قلب افراد را هدف قرار می‏دهد، بسیار ساده اما همراه با جریانی به شدت حسی تعلیم می‏دهد. وقتی مقصودش ذهن و تفکر شنونده است آموزش به سمت عقلانیت و پیچیدگی منطقی می‏رود. از نظر او تعلیم به روح در سکوت و خاموشی میسر است.
تعلیمات او برای اکثر افراد، با تجربه‏ای از حضور جذاب و اسراری همراه است و گاهی حیرت و خیرگی از جمله نتایجی است که به کرّات در دریافت‏کنندگان تعلیم مشاهده شده است. یکی از مسائلی که برخی از مستمعان از آن سخن گفته‏اند این است که در حضور او از نوعی روشنایی و نور برخوردار می‏شوند که بسیار حمایت‏بخش و امیدوارکننده است اما پس از خروج از حضور او این نور به تدریج رو به کاهش می‏گذارد. او برای حل این مسئله اشاره کرده است که باید نور را منتشر کرد تا بر شدت آن افزوده شود.
از نظر او تغییر در شعور، تغییر زندگی است و پایدارترین تغییرات در دگرگونی خودآگاهی و بینش و در اندازه دریافت حضور الهی و تجربه عشق الهی است. او این را ماندگارترین تغییرات می‏داند.
یکی از بارزترین ویژگی‏های او قدرت و تسلطش در تفهیم و آگاه کردن و ایجاد تغییر و جابجایی در بینش و هوشیاری افراد موردنظرش است. تغییراتی که ممکن است موقتی یا دائمی باشند. او با قدرت تمام، ذهن افراد موردنظر خود را روشن و نورانی یا قلب آن‏ها را به شور و شوق وامی‏دارد و البته ظرفیت و آمادگی افراد در این دریافتها نقشی تعیین‏کننده دارد زیرا همیشه تعلیم زنده متناسب با تعلیم‏گیرنده است. به همین دلیل ممکن است بعضی‏ها از حیرت و دریافتهای عجیب خود بگویند و البته عده ای از این تغییرات اظهار بی‏خبری می کنند. او پیروان خود را به دیدن و شنیدن دعوت می‏کند. گاهی با حرکات و اشارات و همچنین با کارهایی که به افراد واگذار می‏کند، به آنان آموزش می‏دهد.
بعضی از افراد از طرق باطنی تعلیم او سخن می‏گویند. بعضی معتقدند با بیاد آوردن تجربه های تعلیمی بارها به احساسات و اندیشه‏های هدایت‏کننده دست یافته‏اند. بعضی از آموزش دیدن مکرر خود در رؤیا حرف می‏زنند تا حدی که گزارش‏های زیادی که می‏توان آنها را به چند جلد کتاب تبدیل کرد، از این آموزش‏های در رؤیا جمع‏آوری شده اما او آموزش‏های رؤیا را مختص خود افراد دانسته و آنرا برای سایرین کاملاً معتبر نمی‏داند...
زندگی او و زندگی کردن با او تعلیم است. او با همه وجود خود آموزش می‏دهد. واژه‏ها و سکوت، نگاه و اشارات و حالات و رفتار او سرشار از جریان آگاهی است. گاهی او بجای سخن گفتن، با عمل خود تعلیم می‏دهد. سکوت او، اغلب، اوج آموزش است.
گاهی در برابر شاگردان به آینه‏ای بدل می‏شود و با رفتار خودش چهره واقعیشان را به آنان نشان می‏دهد. از این طریق فرد به وضوح زشتی‏ها و زیبایی‏های خود را می‏بیند. زندگی با او پیش‏بینی‏ناپذیر و حیرت‏انگیز است. در هر لحظه آن وقوع هر حادثه‏ای ممکن است و بعید نیست. او بر جریان زندگی که جریان حقیقت است، به عنوان بهترین معلّم تأکید دارد و پیروان خود را به این نوع آموزش دعوت می‏کند.

همانی که می‌دانی و می‌شود آنچه می‌بینی
ایلیا «میم» در پاسخ به سوالاتی که در بارۀ توانایی‌های خارق‌العاده و امکان وقوع اتفاقات بزرگ در زندگی فردی (امکان معجزات در زندگی شخص) مطرح شده است، با جملاتی از این دست جواب داده است:
«تو نامحدودی پس نامحدود ببین و نامحدود بیندیش. توان تو محدود به حدودیست که خود ساخته‏ای. حدود تو در نگاه تو است. ریگ‏وار یا اقیانوس‏وار هر دو به نگاه توست. اگر آسمان چشم تو را پر کرده باشد، تو آسمانی و اگر نگاه تو پر از غبار باشد تو غباری و آنگاه که غباری، نه آسمان می‏بینی نه آسمان‏پرستی نه آسمان هستی».
«اگر من به تو بگویم هست به تو چه می‏رسد. تو ببین، که اگر هست به تو می‏رسد و از آن برای تو می‏شود و اگر نیست چیزی از تو کم نمی‏شود جز تردید تو. تو اگر بتوانی از چشم من ببینی دیگر چه نیازی داری که از دهانم بشنوی. اگر اسرار را یافتی برای تو هست و اگر نیافتی همچنان هست لکن برای تو نیست. اگر تو بگویی که اسراری در کار نیست می‏شنوم که اسرار را با تو کاری نیست. اگر تو ندیدی، تو ندیدی نه آنکه چیزی برای دیدن نیست».

«چیزی را بپذیرید که به روح خود دریافته باشید یا به قلب بشنوید و یا به عقل ببینید. تا در درون بر شما آشکار نشده، که آن به فهم است یا به قوت ایمان یا به احاطه‏ای از بالا، چیزی را نپذیرید اما آنچه را که نمی‏دانید، انکار نکرده و درباره‏اش قضاوت نکنید».
«آنکه گوش نسپارد نمی‏شنود حتی اگر گوش کند و آنکه خیره نگاه نمی‏کند، نمی‏بیند حتی اگر توصیف کند... اگر در درون می‏بینی هست در بیرون خواهی دید که هست و اگر ببینی که نیست دیگر نیست که آنرا ببینی. اگر بگویی چیست دیگر پیدا نیست و گر دیدی که اینست، همین است آنچه برای تو هست... چیزی را که نمی‏توانی بپذیری قبول نکن ولکن انکارش نکن و آنچه پذیرفتی، خود را برای آمدنش آماده کن».
«اسرار را به قضاوت نگیر که تو را به بازی می‏گیرد و آشفته‏ات می‏کند. اسرار را به قلبت بگیر. چشم‏ات را در سینه‏ات بگشا و از پشت پلکهایت نگاه نکن که از این نگاه جز پلکهایت را نمی‏بینی و اگر می‏بینی اوهامیست بر پرده پلکهایت. اگر با قلب‏ات ببینی می‏شود آنچه می‏بینی».
«باورها بارور نمی‏شوند مگر آنکه به کشف آمیخته شوند. و تو خود را باور نکن، خود را بارور کن تا باور کردنی شوی».
«انسان همان چیزی را نمی‏داند که نخواسته بداند و همان چیزی را نمی‏تواند که ندانسته می‏تواند. آنکه می‏گوید و نمی‏داند، می‏خواهد و نمی‏تواند و آنکه می‏داند و می‏گوید، می‏تواند آنچه می‏خواهد و برای او می‏شود پیش از آنکه بخواهد».
«ما چیزی را می‏پذیریم که از قبل پذیرفته‏ایم و چیزی را می‏یابیم که قبل از این یافته بودیم و به چیزی می‏رسیم که پیش از این در جای دیگر رسیده بودیم».
«نگو نمی‏توانم بگو نمی‏دانم. آیا کاری هست که انسان نتواند؟ اگر ببینی، می‏شود. آنچه ببینی می‏توانی و آنچه نمی‏توانی همان است که نمی‏بینی. اگر تو باشی آنچه هستی، می‏توانی آنچه نمی‏توانی زیرا تا خودت نباشی هیچ چیز صدای تو را نمی‏شنود چون خودت چیزی نگفته است».
«قدرت نامحدود خداوند در اختیار تو است اگر تو در اختیار اراده خداوند باشی. اقتدار روح از آنِ انسان روح‏یافته است. با روح خداییت بگو و تحقق را بنگر».

کلام خلاق: خلاقانه بگو ؛ پس می‌شود

«جهان از کلمه پدید آمد و در کلمه ناپدید می‏شود. کلمه را دریاب».
«معجزات بزرگ به مدد کلمات بزرگ واقع شدند و کلمات بزرگ همچنان قادر به معجزات بزرگ‏اند. از زمانی که قادر به گفتن شدی قدرت کلمات را در زندگی‏ات بکار گرفته‏ای اما به واقع این حرفهای تو بوده که تو را به کار گرفته... حدود باطل و خودساخته با کلام بسته شده و با کلام باز می‏شود و زایل می‏گردد».
«با روح چیزها حرف بزن پس اگر به توافق رسیدی یا آنرا در تصرف داشتی به آنچه می‏گویی عمل می‏کند... به اتکاء خداوند و با یقین بگو، یقیناً می‏شود ایمانت را بکار گیر و کارت می‏گیرد... انسان وارث خداوند است. همان خدایی که می‏گوید باش و می‏شود (...) ارث خود را از خداوند زنده و حاضر دریافت کن و وعده او را بپذیر که فرمود تو را مانند خود کنم که به هر چه بگویی باش بشود».
«توان خلاقه کلام در سرّ مطلق الهی، در ناآشکاری مخفی باقی می‏ماند و سپس در سه حوزه آشکارشدنیست و آن کلام آفریننده، کلام تبدیل‏کننده و کلام تقویت‏کننده است. کلام آفریننده، کلام مادر است و برخوردار از توانایی مطلق. قادر است هیچ را به چیز تبدیل و چیز را از هیچ حاصل کند. این کلام از کلمة الله است و اختصاص به خداوند و تسلیم‏شدگان محض دارد. حتی انبیاء نیز واجد آن نبودند اما برخورداری انسانهایی گمنام و انگشت‏شمار را تاریخ در حافظه خود دارد. این مرحله کن فیکون است. مکانیزمی ندارد زیرا به حوزه تجرد محض و روح مجرد مربوط می‏شود. فرمان می‏دهد و فرمانش فی الحال واقع می‏گردد. بالاترین قدرت عالم در این نوع صوت جریان دارد و می‏توان گفت که حتی همه قدرتهای عالم در برابر آن ناچیز است زیرا همه آن قدرتها خود از کلمه الله و روح خلاقه خداوند نشأت گرفته‏اند. این افراد با قلب روح خلاقه و از ناحیه قلب آن می‏گویند و از ذات روح خلاقه که سرالاسرار است و عصاره همه اسرار مستقیماً تغذیه می‏کنند.

و دیگر کلام تبدیل‏کننده است. بکاربرندگان این کلام کیمیاگران باطنی‏اند. کسانی که می‏توانند چیزها را به چیز دیگری تبدیل کنند حتی چیزهای بظاهر کم‏ارزش را به چیزهای پرارزش. آنها قادر به ایجاد کردن یا محو کردن نیستند اما می‏توانند از آنچه هست چیز دیگری بدست آورند. کیمیاگران واقعی باطنی از ناحیه گلوی روح خلاقه می‏گویند.
و سومین قدرت یافتگان نه قادر به آفرینندگی و بوجود آوردن‏اند نه تبدیل و کیمیاگری. آنان می‏توانند کیفیت و شدت و اثرات چیزها را تغییر دهند اما نه قادر به بوجود آوردن هستند نه در تبدیل جنسی به جنس دیگر و نه در کیمیاگری توانی دارند. کلام این افراد از دهان روح خلاقه بیرون می‏آید».
«...کسی که در همسویی با حرکت کائنات می‏گوید کلام او با قدرت حرکت‏دهنده جهانها حمایت می‏شود و واقع می‏شود».
«بر اوهام نپیچ که تو را به پوچی می‏رساند. به روح خلاقه، به آسمان پرقدرت و به نور جهان‏گستر اتکا کن. به کوه اسراری خداوند پناهنده شو و دستت را گرد درخت زندگی حلقه کن اگر محل اتکای تو بزرگ باشد آنچه از تو صادر می‏شود بزرگ است و هر چه از تو بیرون می‏ریزد متناسب و مانند آن چیزیست که به آن تکیه کرده‏ای...
آنچه به تردید می‏گویی ممکن است بشود یا نشود پس یا می‏شود یا نمی‏شود این گفتنی دوگانه و به تردید آمیخته است. لکن اگر به یگانگی بگویی، یکی بگویی و از یکی بگویی کلام تو می‏شود و نشدنی در کار آن نیست زیرا یک به یگانگی منجر می‏شود و دو به دوگانگی».
«اصواتی هست که بدون آنکه معنایی ظاهری داشته باشند دارای اثراتی بزرگ است بزرگی تأثیر این اصوات به هماهنگی دگرگون‏ساز آنها مربوط می‏شود و صوتی واحد هست که به مدد آن می‏توان هر چیز را تغییر داد و به هر کاری دست زد زیرا همه اصوات از آن صوت واحد جاری می‏شوند و به آن بازمی‏گردند پس در تبعیت مطلق آن قرار دارند».
«اسم اعظم کلید درهای بسته و گشاینده قفل‏های بسته است. هر دعایی به آن مستجاب می‏شود زیرا خود عامل آفرینندگیست. آن، سرّ ارتباط با خداوند و نام سرّی اوست که به آن، خداوند فوراً پاسخ می‏دهد. اسم اعظم مادر همه اصوات است و جهانهایی که از کلمه آفریده شده‏اند در برابر آن تسخیر و تسلیم‏اند. آسمانها و زمین به آن گشوده می‏شود. گرفتن آن به شنیدن یا غیر شنیدن به باروری و زایندگی منجر می‏شود. همه قدرتهای بالا و پایین در آن جمع شده و از آن بیرون می‏ریزد».

یک گزارش زنده و مستند

او درباره بعضی از وقایع کوچک و بزرگ خبرهای دقیقی را به بعضی از اطرافیان خود داده است که بسیاری از این وقایع اتفاق افتاده‏اند و چگونگی وقوع آنها، دقت بالای این اخبار و نشانه‏ها را تأیید کرده با اینحال تا این زمان او درباره هیچ یک از اخبار مرتبط با خود اظهار نظر نکرده و درباره خود هیچ ادعایی نداشته است. در اینجا ما به یکی از این وقایع مستند که در ارتباط با زلزله ویرانگر بم و زلزله بزرگ جنوب شرقی آسیا است اشاره می‏کنیم.

اذا زلزلت الارض
شب قبل از زلزله بزرگ و فاجعه وحشت‏انگیز بم که به کشته شدن بیش از سی هزار نفر از مردم و زخمی و آواره و بی‏خانمان شدن دهها هزار نفر منجر شد و شهر تاریخی بم را به کلی ویران کرد، او طی ملاقاتی که حاضران آن حدود دویست نفر بودند، به چند نکته اشاره کرد که در ارتباط با موضوع زلزله بود. از جمله: «خداوندی که در یک لحظه هزاران نفر را نابود کرده است [اشاره به وقایعی از زمانهای کهن] همان خداوندیست که بی‏نهایت بخشنده و مهربان است. این همان خدایی است که تمام یک قوم را در یک آن نابود کرده است... در نظر خداوند، مرگ، تولد است... امشب می‏خواهم کمی شما را بترسانم و هشدار دهم... در این حرفها زلزله هست. اگر لازم باشد خداوند زلزله‏ای قدرتمند ایجاد می‏کند. کنترل زلزله دست خودش است و هر چه بخواهد زیاد می‏کند و خانه‏ها را ویران می‏کند. حتی اگر ساختمان‏ها از فولاد هم باشند این اتفاق می‏افتد. وقتی [زلزله] بیاید اگر پایه‏هایی هم زیر زمین بزنند این پایه‏ها هم نمی‏توانند ساختمان‏ها را نگه دارند».
در طول این قسمت از صحبتها او به موارد دیگری هم اشاره کرد از جمله کشته شدن چند هزار نفر در زمان حضرت موسی (ع) [بر اثر لرزش زمین و باز شدن آن] و نیز از میان رفتن یک شهر در زمانهای قدیم.
درواقع چند دقیقه بعد از این صحبت، اولین زلزله در بم اتفاق افتاد [یعنی ساعتهای پایانی پنج شنبه شب] اما این زلزله تلفاتی نداشت. تا صبح، چند بار دیگر در بم زلزله آمد اما زلزله اصلی در ساعت 28/5 بامداد جمعه [چند ساعت بعد از آن ملاقات] اتفاق افتاد که اکثر خانه‏های شهر بم را ویران و شهر بم را به یک مخروبه تبدیل کرد.
اخبار مربوط به زلزله، پیش از ظهر جمعه [چند ساعت بعد از وقوع] بصورت خبر فوری در تلویزیون اعلام شد.
پنج شنبه شب [شب قبل از زلزله] بعد از پایان جلسه، او از یکی از همراهان سؤال کرده بود که آیا چیزهایی را که صبح [صبح 5 شنبه]به او گفته است بخاطر دارد و ایشان هم جواب مثبت داده بود. موضوع از این قرار بود که او صبح پنج شنبه [یک روز قبل از زلزله بم ] با ایشان [یکی از همراهان] تماسی تلفنی داشته است و در آن تماس تلفنی با تأکید به زلزله اشاره می‏کند [نقل مطلب از زبان این همراه]: «او پنج شنبه صبح ساعت حدود هفت با من تماس گرفت و پرسید «بیداری؟» و سپس ابتدای سوره زلزال [سوره‏ای که موضوع اصلی آن زلزله است] را خواند و بعد سکوت کرد. این تماس، عجیب و بی‏سابقه بود چون او حرفی نمی‏زد و عموماً سکوت کرده بود فقط اولش به اذا زلزلت الارض [آنگاه که زمین لرزانده شود به سخت‏ترین لرزه‏هایش] اشاره کرد. من منتظر بودم چیزی بگوید، فقط گاهی می‏گفت «بیداری؟» و جمله کوتاه دیگری به اینکه ساعت را دقیقاً یادداشت کنم. در همان فاصله زمانی [یعنی دو سه دقیقه بعد از ابتدای تماس او و اعلام آیه اذا زلزلت الارض تا زمان قطع تماس در ساعت هفت و بیست و پنج دقیقه] دو زلزله در نزدیکی تهران اتفاق افتاد که همه مردم متوجه آن نشدند. بعد از اولین زلزله [که چند دقیقه بعد از خواندن آیه بود] و یک دقیقه قبل از پایان تماس، او گفت «یک دقیقه دیگر تمام می‏شود». من پرسیدم چه چیزی قرار است تمام شود؟ من چکار باید بکنم؟ اما او جوابی نداد. یک دقیقه بعد دومین زلزله که قدرتش از زلزله اول هم بیشتر بود، اتفاق افتاد. بعد از آن، تماس ما بدون توضیح خاصی قطع شد. [این دو زلزله هم تلفاتی نداشتند.]
چندین نفر دیگر گزارش‏هایی را درباره روزهای قبل از زلزله و در ارتباط با همین موضوع گزارش کرده‏اند، که به آنچه تا اینجا گفته شد کفایت می‏کنیم.

فاجعه قرن
مدت کوتاهی بعد از زلزله بزرگ بم، او با چند تن از نزدیکان، درباره اتفاقی ویرانگر «از سمت آبها و در ساحل» سخن گفت. این واقعه مهیب چند بار دیگر هم گوشزد شد. حدس شنوندگان این بود که ممکن است این حادثه حمله آمریکا به ایران از ناحیه دریای جنوب (دریای عمان و اقیانوس هند) باشد و احتمالاً ناوها و کشتی‏های جنگی آمریکا از این ناحیه حمله خود را به ایران شروع کرده و از سواحل جنوبی به ایران هجوم می‏آورند که البته این حدس، اشتباه بود. حدس دوستان دیگر هم این بود که ممکن است این اتفاق در دریای خزر و سواحل آن بیفتد و حتی براساس این فرض آنها سعی داشتند از رفتن نزدیکان و آشنایان خود به مناطق ساحلی شمال در ماههای پس از زلزله بم، جلوگیری کنند. حدس‏زنی درباره هشدارِ تهدید آبها و نواحی ساحلی طوری شده بود که یکی از افرادی که قصد داشت در مناطق جنوبی ایران و در مجاورت آبهای جنوب (دریای عمان و خلیج فارس) زمین بخرد، با اطلاع از این خبر و تفسیر شخصی آن، از انجام اینکار منصرف شد. اما آنچه خود او دراینباره به روشنی اشاره کرده بود جای خاصی را نشان نمی‏داد و تنها به «آبها و ساحل» اشاره داشت. از چند اشاره دیگر او این احساس بوجود آمد که این حادثه در حال نزدیکتر شدن است. چند بار در نواحی ساحلی ایران طوفانهایی آمد که دوستانی که از این هشدار باخبر بودند، گمان کردند که آن هشدار عملی شده است اما بعد از آن طوفانهای نه چندان قدرتمند هم، کماکان این هشدار وجود داشت. تا در سالگرد زلزله ویرانگر بم، ساعاتی بعد از تولد حضرت عیسی (ع) زلزله‏ای عظیم و استثنایی در اقیانوس، در جنوب شرقی آسیا، اتفاق افتاد که صدها هزار کشته، صدها هزار زخمی و میلیونها نفر را آواره و داغدیده و بی‏خانمان ساخت. گستره خرابی‏ها و کشتارهای این اتفاق چنان بود که فاجعه قرن لقب گرفت. شدت آن به حدی بود که حتی شیب محور چرخش زمین را جابجا کرد و توانست در گردش روز و شب اثر بگذارد... این اتفاق از طرف آبها افتاد همانطور که گفته شده بود. خرابی‏های آن در سواحل آبها بود همانطوری که گفته شده بود. بعد از این اتفاق، دیگر هشدار مربوطه داده نشد و جریان آن خاتمه یافت.
مشابه چنین واکنش‏هایی (از افرادی که تفسیر شخصی می‌کنند) در موضوع زلزله بزرگ بم در سال 1382 و آخرین کسوف قرن در سال 1999 هم اتفاق افتاد. تفسیرهای شخصی و عمدتاً اشتباه در بین کسانیکه از اصل موضوع باخبر بودند آنقدر دهان به دهان شد که اصل موضوع فراموش شد و بعد چون تفسیرهای مورد نظر افراد به واقعیت نپیوست آنها در درستی خبر مربوطه شک کردند. مثلاً درباره آخرین کسوف قرن که در تابستان 1999 اتفاق افتاده بود، بعضی‏ها از مدتها قبل از کسوف، از او نقل قول می‏کردند که این کسوف همراه با زلزله و طوفان خواهد بود بنابراین در زمان کسوف از شهر و خانه فرار کردند چون گمانشان این بود که زلزله و طوفان می‏آید. حتی بعضی‏ها به بالای کوه رفته بودند. اما در زمان کسوف چنین اتفاقی نیفتاد البته کسی هم نگفته بود که در زمان کسوف چنین اتفاقی می‏افتد. ولی کسوف نقطه شروعی بود برای زلزله‏های بسیار و طوفانها. مدت کوتاهی پس از کسوف زلزله‏ها شروع شدند. چندین زلزله در ترکیه که دهها هزار کشته بجا گذاشت. چندین زلزله در یونان. زلزله‏هایی در تایوان که این نیز خود کشته‏ها و زخمی‏های بسیاری داد... از طوفان هم می‏توان به طوفان فلوید در آمریکا اشاره کرد که بیش از دو میلیون نفر را از خانه‏های خود فراری داد، شهرهای در مسیر خود را فلج ساخت و حتی سازمان ملل را نیز به هنگام عبور خود، تعطیل کرد. نتیجه آن هم خسارات و هلاک شدگان بود.

در ارتباط با زلزله ویرانگر 9/8 ریشتری آسیا، نشانه‏های دیگری نیز بویژه در روزهای قبل از زلزله در ارتباط با او گزارش شد مثلاً یکی از گزارش‏دهندگان تجربه خود را اینطور بیان کرد:
یکی از روزهای قبل از زلزله 9/8 ریشتری جنوب شرقی آسیا که همراه او بودم او مرا در تجربه‏ای عجیب قرار داد. او به قصد فراخواندن پرندگان به انگشتانش دمید و ناگهان و به یکباره هزاران هزار کلاغ در آسمان پدیدار شدند و ابر سیاه و بزرگی از کلاغ در آسمان بوجود آمد. انگار کلاغها از آسمان می ریختند. ظاهرا کلاغ‏ها از جایی نمی‏آمدند بلکه ناگهان در آسمان ظاهر می‏شدند. کلاغ‏ها که آسمان بالای سرمان را سیاه کرده بودند، بالای سر ما می‏چرخیدند و فریاد می‏زدند. سپس او دوباره به سمت کلاغ‏ها فوت کرد به قصد آنکه آنها را از آنجا دور کند. ناگهان و به سرعت همه آن چند هزار کلاغ بلافاصله پس از دمیدن او از بالای سرِ ما دور شدند و اثری از آنها در آسمان نماند.
فردای آن روز که همچنان همراه او بودم برای چند لحظه دیدم که چهره او بطرز بیسابقه‏ای تغییر حالات داد... توضیح داد و گفت: «وقتی روح... تکان می‏خورد... وقتی تکان می‏خورد هماهنگ با جهان و کائنات تکان می‏خورد. الان هم که تکان خورد، باید منتظر بود تا چیزی در زمین تکان بخورد. تکانی شدید».
شاید این نشانه به خودی خود ارتباطی با موضوع نداشته باشد اما دو روز بعد از زلزله وقتی در نامه‏های ارسالی متوجه شدیم که چند ماه قبل یک نفر ردّ این موضوع را در رؤیا دیده است و همان زمان رؤیای خود را نوشته و ارسال کرده است، فهمیدیم که این نشانه یا نشانه‏های ظاهراً بی‏ارتباط دیگری که در روزهای قبل از زلزله بزرگ آسیا بروز کرده است با این واقعه بی‏ارتباط نبوده‏اند. رؤیایی که فرد مذکور، (خانم م. میلانی) بدون ارتباط با گزارش‏دهنده تجربه مربوط به کلاغ‏ها، چند ماه قبل از زلزله آسیا ارسال کرده بود به این شرح است.
(عین متن رؤیا) چند شب پیش خواب عجیبی دیدم... پنجشنبه 13 ماه رمضان 82 بود.
به تنهایی سوار بر اتوبوسی بودم که سرنشینان زیادی داشت. به کجا می‏رفتم نمی‏دانم. در راه بودیم که اتوبوس حرکتش را آرام کرد.
من در سمت راست اتوبوس، کنار پنجره نشسته بودم و به بیرون نگاه می‏کردم. همه سرنشینان انگار که اتفاقی افتاده باشد به کنار پنجره آمدند و به بیرون خیره شدند و آرام با هم صحبت می‏کردند. انگار همه از چیزی مطلع بودند... در کنار جاده بلندی بود که پوشیده شده بود از خزه‏های سبز... و از این خزه‏ها آب پایین می‏ریخت. علتش را پرسیدم و راننده اتوبوس گفت که بالای آن بلندی زلزله شهر را خراب کرده و سیل هم از طرفی شهر را در خودش فرو برده، کل شهر خراب شده و از ساکنین شهر کسی زنده نمانده. من چیزی نمی‏دیدم چون ارتفاع بلندی نسبت به جاده داشت فقط گله کلاغها را می‏دیدم که بالای شهر دسته دسته بالا و پایین می‏رفتند. گویی برای جنازه‏ها آنجا جمع شده بودند. منظره وحشتناکی بود. تعداد کلاغها به قدری زیاد بود که انگار آسمان از ابرهای سیاه پوشیده شده بود.

اعتبار خبر زلزله
اگر بخواهیم صرفاً درباره اعتبار خبر مربوط به زلزله بم بدانیم باید گفت که از یکی دو روز قبل از زلزله او چندین بار موضوع زلزله را به چند نفر هشدار داده است از طرفی شب قبل از زلزله او ملاقاتی را با حدود دویست نفر از افراد داشته است و در این ملاقات که صدا و تصویر آن ضبط شده و موجود است، مطالبی را درباره زلزله‏ای ویرانگر می‏گوید. شهادت همه آن حاضران و شهادت فیلم مستند و زنده‏ای که در اینباره هست می‏تواند کاملاً گویا و کافی باشد. اما اخبار بسیار دیگری درباره او وجود دارد که حاکی از تجارب بزرگی است که افراد مختلف از او داشته‏اند. عظمت و بزرگی بعضی از این تجارب و نشانه‏ها آنقدر بزرگ‏تر از موضوع زلزله بم است که صرفا با استناد به آنها می‏توان به اعتبار کامل موضوع زلزله بم اعتراف کرد. درباره دیگر اخبار مشابه هم، همین موضوع صادق است.

رویاها می‌گویند
مدتها پس از اعلام هشدار مربوط به تهدید «آبها و ساحل»، بعضی از شاگردان او، بی‏آنکه از چنین هشداری مطلع باشند، موضوعات مرتبط با این اتفاق را در خواب دیدند و بصورت نامه ارسال کردند. در اینجا به دو نمونه از رؤیاهای مرتبط با زلزله بم و سه مورد از رؤیاهای مرتبط با زلزله بزرگ آسیا اشاره می‏کنیم که در هر دو موضوع، مدتها قبل از وقوع فاجعه دیده و گزارش شده‏اند.

دو نمونه از رؤیاهای مربوط به واقعه بم؛
خانم «مرجان. ب» شب قبل از زلزله بم این رؤیا را می‏بیند:
«ساختمانهای سوخته‏ای را در خواب دیدم و در خواب با خودم می‏گفتم که این ساختمانها قرار است فرو بریزند. چرا؟»
آقای «سعید. ش» در شرح رؤیای خود در تاریخ 28/1/82 یعنی 253 روز قبل از زلزله بم آن را ثبت و ارسال می‏کند می گوید: «شخص بزرگی را در خواب دیدم... به من گفته بود که در روز فلان یک اتفاق بزرگ خواهد افتاد و آن اتفاق این است که همه درختان می‏افتند بر روی زمین. من متوجه شدم که وعده وقوع این اتفاق در قرآن نیز در یک آیه آمده است [احتمالاً اشاره به سوره زلزال]. روز وقوع فرا رسید [در خواب] و ما و جمعی از بستگان در حیاطی بودیم که شبیه باغ بود و زمین‏ها پر از درختان شبیه نخل بود [یادآور اینکه در بم، درختان نخل فراوان است و خرما که محصول درخت نخل است یکی از نمادهای اصلی شهر بم است ]من آن موضوع [وعده اتفاق] را فراموش کرده بودم. ناگهان یکی از درختان بلند حیاط از پایین تا شد و شروع به سقوط کرد و من شوکه شده بودم [در تفسیر رؤیا، چون درخت از پایین به بالا ضربه دیده و سقوط کرده به معنی آن است که نیرویی از سمت زمین به آن وارد شده است نه از سمت هوا مانند طوفان. ضمنا نیروی زمین عموماً بصورت زلزله وارد می‏شود] و بعد دیدم همه درختان شروع به سقوط کردند و دیدم همه درختان خوابیدند و هیچ درخت ایستاده‏ای دیده نمی‏شد [طبق نمادهای رؤیا، درختان، در اینجا می‏توانند نماد ساختمانها باشند] این یک دگرگونی بزرگ بود. خیلی‏ها مردند و خیلی جاها آتش گرفت. »

سه مثال از رؤیاهای ارسال شده درباره زلزله بزرگ آسیا
مورد اول: مربوط به «ل. خانجانی» است که در حدود 6 ماه قبل از زلزله آسیا ارسال شده است.
عین متن رؤیا: «چند شب پیش (صبح روز جمعه) 19 تیر [1383] خواب دیدم که زلزله آمده و خانه‏ها خراب شده است البته خانه ما [در شهر تهران] سالم بود و کسی نبود که مردم را از زیر آوار بیرون بیاورد. آسمان ابری بود، ابرهای خاکستری. به نظر می‏رسید چهار جزیره در جنوب ایران [یادآور کشورهای ساحلی اندونزی، سری لانکا، تایلند و هند در جنوب و جنوب شرقی آسیا که شدیداً در معرض تسونامی بودند] به زیر آب رفته... ما منتظر اتفاقی بودیم که به آن چهار جزیره مربوط می‏شد.»
مورد دوم: مربوط به «س. ا» که چند ماه قبل از زلزله آسیا ثبت و فرستاده شده.
عین رؤیا: «شب عید غدیر بود بعد از مراسم دعا حال خوبی داشتم. خوابیدم و آن شب خواب عجیبی دیدم. در خواب همهمه عجیبی بود. به بیرون از خانه آمدم. همه هراسان بودند و به سمتی می‏دویدند. سؤال کردم چه خبر است؟ جواب دادند که قرار است بلایی نازل شود و گفته‏اند که قرار است شهر با سیل ویران شود. هر کس وسیله‏ای از زندگی‏اش را با خود حمل می‏کرد. با مردم همراه شدم. به بالای تپه‏ای رسیدیم [به بالای تپه رفتن می‏تواند برای فرار از هجوم سیل و آب باشد] و همگی به سمت آسمان خیره شده بودند و ناگهان صداهای وحشتناک رعد و برق شنیده شد و ابری سیاه و قطور از سمت جنوب تهران [به جهت جغرافیایی جنوب توجه شود] نمایان شد که خیلی تیره بود و با اینکه فاصله زیادی با ما داشت ولی آسمان تیره شده بود. در همان حال من فریاد زدم بلا نازل شد و دیگر همه چیز تمام شد، بیایید در این لحظات آخر از خدا طلب رحمت و بخشایش کنیم، شاید که مورد رحمت واقع شویم؛ و سپس من دستانم را رو به آسمان بلند کردم و با تضرع الرحمن و الرحیم را می‏خواندم. یکباره صاعقه‏های شدیدی از لابلای ابرهای سیاه ساختمانهای بلند را مورد اصابت قرار داد و ساختمانها را از نیمه منهدم می‏ساخت. اطرافیان همراه با من با صدای بلند، الرحمن و الرحیم را تکرار می‏کردند و طلب بخشایش می‏کردند که یکباره صدای رعدآسای صاعقه‏ها ساکت شد. در خواب احساس کردم که مورد بخشایش و رحمت پروردگار واقع شدیم و از نزول بلا جلوگیری شد ولی همچنان ابرهای سیاه که تمامی آسمان جنوب تهران را احاطه کرده بود بر جای خود باقی ماندند.»
در مورد سوم قسمتی از متن رؤیای خانم «م. پ» را ذکر می‏کنیم که آن هم چند ماه قبل از زلزله جنوب شرقی آسیا ارسال شد.
قسمتی از عین رویا: خواب دیدم که در دهکده‏ای ساحلی هستم. خانه‏ای ویلایی وجود دارد که جلواش دریا و پشتش اصطبل اسب می‏باشد. دریا آرام و آسمان آبی و صاف بود. میان آسمان در بالای دریا صفحه‏ای مستطیل شکل وجود داشت که در آن آینده را نشان می‏داد. تنها چیزی که یادم است این است که در آن مانیتور بدون قاب، دریا خروشان و طوفانی و قهوه‏ای رنگ بود و آسمان قرمز. همه جا به هم ریخته بود. اسبها فرار می‏کردند [یادآور این مطلب که در زلزله 9/8 ریشتری علی رغم پیدا شدن جسد بیش از صدها هزار نفر، در عین شگفتی ناظران، جسد حیوانات وحشی مشاهده نشد. از دید کارشناسان، این حیوانات به دلیل برخورداری از حس ششم، پیش از وقوع زلزله و هجوم امواج اقیانوس، از آن مطلع شده و به مکانهای امن پناه برده بودند].
علاوه بر نمونه‏هایی که ذکر شد رویاهای زیادی درباره موضوعات مختلف و بویژه چند واقعه مهم توسط افراد مختلف ارسال شد. درواقع می‏توان گفت رؤیاها راهی برای دریافت اخبار غیبی و باخبر شدن از اسرار است منتهی در این میان چند مسئله می‏توانند فضای کار را تیره و مبهم کنند. اینکه رؤیای چه کسی درست است و چه کسی نیست؟ آیا ما آنچه بخواهیم می‏توانیم از طریق رؤیا مطلع شویم یا اینکه وقتی که قرار است از چیزهایی خاص مطلع شویم روش رویا عمل می‏کند؟ چگونه می‏توان تفسیر و تعبیر درستی از رؤیاها داشت؟ آیا هر کسی می‏تواند رؤیاهای واقعی ببیند؟ فاصله بین واقعیت داشتن و ادعا کردن چیست؟ رؤیاها یکی از اصلی‏ترین راههای ارتباطی انسان با جهان اسرار شمرده می‏شوند. دری که در اکثر مردم به سختی بسته و مهر و موم شده است و با اینحال دری که می‏توان آنرا به آرامی دوباره باز کرد و از اسرار جهانها، از آینده‏ها، از گذشته‏های فراموش شده، از چیزهایی که باید بدانیم و نمی‏دانیم، بنا بر مصلحت الهی مطلع شد. اما نباید با بروز یک یا چند تجربه، فوراً به این نتیجه رسید که در باز شده است چون همین تلقی نادرست به بسته ماندن در کمک می‏کند و باز شدن آنرا مشکل‏تر می‏سازد. رؤیاهایی که در این گفتار ذکر آنها رفت مربوط به اشخاص غیررؤیابین بود بنابراین می‏توان تصور کرد که افراد رؤیابین قادرند با دقت و احاطه بسیار بیشتری از وقایع مهم و تغییرات خبر دهند.

و اما در مورد مسئله‏ای به نام زلزله تهران که در میان مردم شایع است. آیا واقعاً زلزله‏ای در تهران اتفاق خواهد افتاد؟ جواب به این سؤال، چندان سخت و پیچیده نیست اما اگر چنین چیزی واقعیت داشته باشد، اگر واقعاً زلزله‏ای بزرگ در راه باشد، (که معلوم نیست در راه باشد یا نباشد) آیا می‏توان از طرق مجرب و مطمئن، به دقت آن را پیش‏بینی کرد و از فجایع و خرابی‏ها و مرگ و میر آن به شدت کاست؟ ما معتقدیم که اگر این مهم خواسته شود و راه‏حل‏ها جدی گرفته شود، دور از انجام نیست. رؤیاها خبر می‏دهند همانطور که هزاران سال است خبر داده‏اند. و نیز ما می‏توانیم از شعور طبیعت، از هوشمندی مرموز جانوران و مخصوصاً سگ، موش صحرایی، روباه، دارکوب، مورچه‏ها، زنبورها و بعضی از حیوانات دیگر، برای پیش‏بینی بلایای طبیعی بهره‏های فراوان ببریم. حتی از تغییرات صدای پرندگان و قورباغه‏ها و از تغییر شکل ابرها و تغییرات آبها و بادها می‏توان به تشخیص قوی یا حتی تشخیص قطعی بلاهای طبیعی و بعضی از اتفاقات‌اتی پرداخت.


آثار توقیف شده ایلیا «میم»‌ رام الله
(مکتوباتی از سن 12 سالگی تا 33 سالگی)

مجموعه کتب تعالیم حق حاوی بخشی از سخنرانی‌های عمومی ایلیا «میم»
تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم
مکتبهای باطنی و باطن مکتوبات
تفکر متعالی و روش‌های تفکر خلاق
(شامل آموزش روش‌های سی و شش گانه تفکر)
فرمول‌های تفکری و نرم افزارهای ذهنی
(شامل بیش از هفتصد فرمول ذهنی برای اجرای امور مختلف)
شیعه علی مانند علی است.
هنر مبارزه متعالی
دکترین حزب ا...
نظریه‌های جهانی و معنویت مدرن
الگوهای بنیادی زندگی
شهودهای راستین و برداشتهای ناراستین
تفسیر باطنی آیات ظاهری
تفسیر آیات کلیدی کتاب مقدس
تفسیر آیات مرجع قرآن کریم
احیاگری و القاء روح
هنر رویابینی الاهیزم
قضاوت باطنی و عدالت حقیقی
فراهنر روح زایی
عملیات انرژی‌زایی و تئوری‌های عملیات
شیوه کهن ارتباط با ارواح
ازدواج هماهنگ و ناهماهنگ
نورخواری و تغذیه نورانی
نگاه خلاق، اندیشه سازنده و کلام آفریننده
محمد (ص)، دَم حامیم
ناجیان جهان و حرکت دهندگان
تعلیمات و پیام های معلم جهانی...
بینش‌های بنیادی و اندیشه‌های زندگی ساز
دانش کهن نشانه شناسی (خواندن نشانه های جهان پیرامون)
معنای صداهای طبیعت و آوازهای پرندگان
آموزش مشاوره تحول‌زا
روش های آینده پژوهی
آینده جهان، تمدن‌ها و ادیان
مکاتبات
(نامه‌ها، سوالات، پیام ها و توصیه‌هایی به رهبران جهان و دانشمندان و علماء)
علم اسماء و کلیدهای نورانی
طریقه صاد میم (روش‌های صید نورهای و انرژی‌ها و مهار روحی)
فرقه و ضد فرقه (با موضوع فرقه‌شناسی و تحلیل و مهار فرقه‌ها)
درمان هماهنگ و شفای الهی
علم موفقیت، روش‌های آسمانی و زمینی توفیق




پایان قسمت دوم متن والسماء والطارق
***

لینک فورشیر:
http://www.4shared.com/document/-ZDPAGW7/oloombatenivassama_vattaregh2_.html



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر