يك گزارش زنده و مستند
به مناسبت سالگرد زلزله بزرگ بم و نيز تقارن زماني آن با زلزله مهيب جنوب شرقي آسيا، مناسب ديديم گزارش مستندي را كه توسط شاهدان متعددي بيان شده است، بياوريم. اين گزارش درباره يكي از اساتيد بزرگ علوم باطني و به روايتهايي قطب علوم باطني است. اخبار بسياري از اقتدارات اين فرد، گزارش شده است و درباره اعمال خارق العاده و حيرتانگيز او در بعضي از كتب، مشاهدات و گزارشهايي آورده شده كه بعنوان مثال ميتوان به ضمايم كتب دايرة المعارف شفا (سي و دو روش درماني نامتعارف) و پديدههاي انرژيزايي و رديابي نشانههاي روحزايي اشاره كرد اما در آنجا هم اسمي از اين فرد نيامده است. بعضي از اين گزارشهاي مستند كه توسط شاهدان مختلفي ارائه شده است، حكايت از قدرت تغييردهنده و تعيينكننده كلام او دارد و گواه بسيار روشني بر اين واقعيت است كه دعاي او فيالحال مستجاب است و كلام او اتفاق ميافتد و آنچه بگويد واقع ميشود. هزاران تجربه و واقعه، اثباتكننده اين حقيقت بودهاند. بعضي از تجربهها از شفاي بيماريهاي لاعلاج ميگويند، اگرچه معدوداند. گزارشهاي ديگري از ايجاد آتش و باد و باران ميگويند كه به واسطه چند كلمه در لحظه پديدار شده است. بارها اين موضوع به اثبات و عينيت رسيده است كه او بر جمعيت عظيمي از ارواح تسلط و فرمان دارد و اكثر كارگزاران او، از اين سنخاند. او درباره بعضي از وقايع كوچك و بزرگ خبرهاي دقيقي را به بعضي از اطرافيان خود داده است كه بسياري از اين وقايع اتفاق افتادهاند و چگونگي وقوع آنها، دقت بالاي اين اخبار و نشانهها را تأييد كرده است. با اينحال تا اين زمان او درباره هيچ يك از اخبار مرتبط با خود اظهار نظر نكرده و درباره خود هيچ ادعايي نداشته است. در اينجا ما به يكي از اين وقايع مستند كه در ارتباط با زلزله ويرانگر بم و زلزله بزرگ جنوب شرقي آسيا است، اشاره ميكنيم.
شب قبل از زلزله بزرگ و فاجعه وحشتانگيز بم كه به كشته شدن بيش از سي هزار نفر از مردم و زخمي و آواره و بيخانمان شدن دهها هزار نفر منجر شد و شهر تاريخي بم را به كلي ويران كرد، او طي ملاقاتي كه حاضران آن حدود دويست نفر بودند، به چند نكته اشاره كرد كه در ارتباط با موضوع زلزله بود. از جمله: «خداوندي كه در يك لحظه هزاران نفر را نابود كرده است [اشاره به وقايعي از زمانهاي كهن] (1) همان خداونديست كه بينهايت بخشنده و مهربان است. اين همان خدايي است كه تمام يك قوم را در يك آن نابود كرده است... در نظر خداوند، مرگ، تولد است... امشب ميخواهم كمي شما را بترسانم و هشدار دهم... در اين حرفها زلزله هست. اگر لازم باشد خداوند زلزلهاي قدرتمند ايجاد ميكند. كنترل زلزله دست خودش است و هر چه بخواهد زياد ميكند و خانهها را ويران ميكند. حتي اگر ساختمانها از فولاد هم باشند اين اتفاق ميافتد. وقتي [زلزله] بيايد اگر پايههايي هم زيرزمين بزنند اين پايهها هم نميتوانند ساختمانها را نگه دارند».
در طول اين قسمت از صحبتها او به موارد ديگري هم اشاره كرد؛ از جمله كشته شدن چند هزار نفر در زمان حضرت موسي (ع) [بر اثر لرزش زمين و باز شدن آن] و نيز از ميان رفتن يك شهر در زمانهاي قديم. (2)
درواقع چند دقيقه بعد از اين صحبت، اولين زلزله در بم اتفاق افتاد [يعني ساعتهاي پاياني پنج شنبه شب] اما اين زلزله تلفاتي نداشت. تا صبح، چند بار ديگر در بم زلزله آمد اما زلزله اصلي در ساعت 28/5 بامداد جمعه [چند ساعت بعد از آن ملاقات] اتفاق افتاد كه اكثر خانههاي شهر بم را ويران و شهر بم را به يك مخروبه تبديل كرد.
اخبار مربوط به زلزله، پيش از ظهر جمعه [چند ساعت بعد از وقوع] بصورت خبر فوري در تلويزيون اعلام شد.
پنج شنبه شب [شب قبل از زلزله] بعد از پايان جلسه، او از يكي از همراهان سؤال كرده بود كه آيا چيزهايي را كه صبح [صبح 5 شنبه] به او گفته است بخاطر دارد و ايشان هم جواب مثبت داده بود. موضوع از اين قرار بود كه او صبح پنج شنبه [يك روز قبل از زلزله بم] با ايشان [يكي از همراهان] تماسي تلفني داشته است و در آن تماس تلفني با تأكيد به زلزله اشاره ميكند [نقل مطلب از زبان اين همراه] : «او پنج شنبه صبح ساعت حدود هفت با من تماس گرفت و پرسيد «بيداري؟» و سپس ابتداي سورة زلزال [سورهاي كه موضوع اصلي آن زلزله است] را خواند و بعد سكوت كرد. اين تماس، عجيب و بيسابقه بود چون او حرفي نميزد و عموماً سكوت كرده بود فقط اولش به اذا زلزلت الارض [آنگاه كه زمين لرزانده شود به سختترين لرزههايش] اشاره كرد. من منتظر بودم چيزي بگويد، فقط گاهي ميگفت «بيداري؟» و جمله كوتاه ديگري به اينكه ساعت را دقيقاً يادداشت كنم. در همان فاصله زماني [يعني دو سه دقيقه بعد از ابتداي تماس او و اعلام آية اذا زلزلت الارض تا زمان قطع تماس در ساعت هفت و بيست و پنج دقيقه] دو زلزله در نزديكي تهران اتفاق افتاد كه همة مردم متوجه آن نشدند. بعد از اولين زلزله [كه چند دقيقه بعد از خواندن آيه بود] و يك دقيقه قبل از پايان تماس، او گفت «يك دقيقه ديگر تمام ميشود». من پرسيدم چه چيزي قرار است تمام شود؟ من چكار بايد بكنم؟ اما او جوابي نداد. يك دقيقه بعد، دومين زلزله كه قدرتش از زلزله اول هم بيشتر بود، اتفاق افتاد. بعد از آن، تماس ما بدون توضيح خاصي قطع شد. [اين دو زلزله هم تلفاتي نداشتند.]
چندين نفر ديگر گزارشهايي را دربارة روزهاي قبل از زلزله و در ارتباط با همين موضوع گزارش كردهاند، كه به آنچه تا اينجا گفته شد كفايت ميكنيم.